فرادرس

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰
سایه ویروسی خطرناک‌تر از آنفلوانزا: همه‌گیری بعدی چه خواهد بود؟

آنفلوآنزای اسپانیایی یکی از همه‌گیری‌‌های بزرگ و ناگواری بود که انسان در طول قرن گذشته با آن مواجه شد. بااین‌حال، بیماری‌های خطرناک دیگری هم وجود دارند.

در قرن پانزدهم، بیماری ناشناخته‌ای با ارتش پادشاه جدید انگلستان وارد این کشور شد. فقط چند روز قبل، ده‌هاهزار نفر در نبرد بازوُرث فیلد در لیسترشایر جنگیده بودند. در تابستان۱۴۸۵م، رقابت تلخ بین هنری تودور و ریچارد سوم درنهایت خاتمه پیدا کرد و ریچارد سوم در نبرد بازوُرث فیلد کشته شد.

هنری تودور که بعدها خود را «هنری هفتم» نامید، توانست آخرین پادشاه خاندان یورک را از پای درآورد و بعدازآن، نیروهایش را روانه‌ی لندن کرد. او نمی‌دانست در آنجا مرگی مهلک‌تر انتظارش را می‌کشد. اولین علامت بیماری دلهره‌ای بود که خیلی زود رعشه و درد و سردرد هم به آن اضافه می‌شد و پس از مدت کوتاهی، تعرق بدن به‌شدت افزایش می‌یافت. قربانیان در باتلاقی از عرق فرومی‌رفتند که به عطشی سیری‌ناپذیر و هذیان منجر می‌شد. درنهایت، قربانیان شدیدا به خواب نیاز پیدا می‌کردند و اگر تسلیم خواب می‌شدند، احتمالا می‌مردند. میزان مرگ‌و‌میر این بیماری ناشناخته حدودا ۵۰ درصد بود.

قربانیان آنفولانزای سال ۱۹۱۸ در

قربانیان آنفولانزای سال ۱۹۱۸ در بیمارستانی در نزدیکی فورت ریلی نورت در کانزاس

ارتش با سربازان بیماری عجیبی و ناشناخته‌ای آورده بود. این بیماری که به «تعرق انگلیسی» (The English Sweat) نیز شناخته می‌شود، در سراسر شهر شیوع پیدا کرد و فقط در ۶ هفته، ۱۵,۰۰۰ هزار نفر را کشت. درنهایت، این همه‌گیری به‌تدریج محو شد؛ اما قبل‌ازآن، به دیگر نقاط اروپا هم سرایت و بسیاری را عزادار کرد. این بیماری عجیب دوباره هم برمی‌گشت و واهمه‌ی ناشی از آن در نسل بعدی خاندان تودور همچنان ادامه داشت و چهاربار دیگر در قرن آینده نیز شیوع پیدا کرد.

تعرق انگلیسی هنری هشتم، پسر هنری هفتم را کاملا فلج کرد. این بیماری می‌توانست یک‌دفعه ظاهر شود و فقط پس از چند ساعت، قربانی را به کام مرگ بکشاند. یکی از مورخان نوشت که می‌توانید هنگام عصرانه خوشحال باشید و هنگام شام از پای دربیایید. نکته‌ی دیگر اینکه به‌‌نظر می‌رسد این بیماری پیوند ناگسستنی با اشراف داشت و قربانیان زیادی از دربار گرفت و تقریبا ماجرای عاشقانه‌ی هنری هشتم با آن بولین را کوتاه کرد.

 تا‌به‌امروز، هنوز کسی به‌درستی نمی‌داند چه عاملی باعث بیماری مرموز تعرق انگلیسی می‌شود؛ اما نظریه‌ی پیشرو این است که این شیوع بزرگ ناشی از آنفلوآنزا یا ابولا یا هر بیماری دیگری نیست که اغلب درباره‌‌ی آن‌ها می‌شنویم. درعوض، عامل آن نوعی هانتاویروس (Hantavirus)‌ بود. هانتاویروس خانواده‌ای نادر از ویروس‌ها است که معمولا جوندگان را آلوده می‌کند. تمام همه‌گیری‌ها ناشی از مظنونان آشکار نبودند. اگرچه رسانه‌ها ما را از برخی پاتوژن‌های وحشتناک ترسانده‌اند، درام جهانی بعدی ممکن است هنوز در بعیدترین مکان کشف‌نشده پنهان مانده باشد.

کوین اولیوال، بوم‌شناس بیماری از مؤسسه‌ی اکوهلث آلیانس (EcoHealth Alliance) در ایالات متحده‌ی آمریکا است. این مؤسسه رابطه‌ی بین سلامت انسان و محیط‌زیست را بررسی می‌کند. اولیوال می‌گوید:

فکر می‌کنم احتمال اینکه همه‌گیری بزرگ بعدی ناشی از ویروسی جدید باشد، بسیار زیاد است. اگر به بیماری سارس توجه کنید که اولین همه‌گیری قرن بیست‌ویکم بود، این ویروس پیش از اینکه به انسان‌ها سرایت کند و در سراسر جهان پراکنده شود، کاملا ناشناخته بود. بنابراین، دراین‌زمینه سابقه‌ا‌ی داریم و ویروس‌های بی‌شماری وجود دارند که موجب نگرانی‌اند.  

اولیوال تنها نیست. بیل گیتس، یکی از بنیان‌گذاران مایکروسافت، اوایل امسال هشدار داد همه‌گیری بعدی ممکن است نوعی بیماری باشد که قبلا هرگز ندیده‌ایم. او پیشنهاد کرد باید برای این بیماری آماده شویم؛ همان‌طورکه برای جنگ آماده می‌شویم. درهمین‌حال، سازمان بهداشت جهانی (WHO) دراین‌باره متقاعد شده و حتی در به‌روزرسانی فهرست پاتوژن‌هایی که به‌احتمال زیاد موجب شیوع بیماری مهلک و مرگ‌بار می‌شود، «بیماری ایکس» را گنجانده است. این بیماری میکروارگانیسم مرموزی است که هنوز در رادار ما ظاهر نشده است.

یک هانتاویروس

تصور می‌شود عامل بیماری در قرون وسطا که به «تعرق انگلیسی» شناخته می‌شود، هانتاویروس بوده باشد

البته یافتن میکروب‌های مرگ‌بار که هنوز جایی پنهان هستند یا شناسایی اینکه کدام پاتوژن مرموز و عجیبی شناخته‌شده می‌تواند تهدیدی بزرگ باشد، شاهکار نیست. چه کاری می‌توانیم برای شکار این نوع پاتوژن‌ها انجام دهیم؟ از کجا بدانیم کدام‌یک موجب شیوعی مرگ‌بار می‌شود؟ اوایل سال جاری، دانشمندان دانشگاه جان هاپکینز در بالتیمور مریلند، گزارشی منتشر کردند که هدفش پاسخ به همین پرسش‌ها بود.

امیش آدالیا، پژوهشگر ارشد این تیم گفت:

پژوهش ما برای این انجام گرفت که هر پژوهشگری در حوزه‌ی من، به پاتوژ‌ن‌های جدیدی می‌رسد که تصور می‌کند می‌تواند موجب همه‌گیری بعدی باشد؛ چراکه قبلا شیوع پیدا کرده‌ یا ترسناک‌اند. باوجوداین هیچ‌کس سعی نمی‌کند این موضوع را بفهمد که چه عاملی باعث می‌شود پاتوژن چنین ظرفیتی داشته باشد. برخی فهرست‌هایی از نگرانی‌های احتمالی تهیه کرده‌اند که دیگران هم پیوسته ورودی‌های جدیدی به آن اضافه می‌کنند، آن‌هم بدون هیچ‌ منطقی. چرا آنفولانزا در صدر فهرست است؟ چرا قبل از سال ۲۰۱۶ درباره‌ی زیکا تصوری نداشتیم؟ چرا به شیوع تب نیل‌غربی در ایالات متحده‌ی آمریکا فکر نمی‌کردیم؟

ایده‌ی اصلی این پژوهش آن بود که پاتوژن‌های همه‌گیر اساسا عجیب‌وغریب هستند. از میلیون‌ها ویروس موجود در سیاره‌ی ما فقط تعداد بسیار کمی موجب بُروز شیوعی گسترده شده‌اند. آدالیا و همکارانش ترکیبی نامعمول از ویژگی‌های پاتوژن‌ها را شناسایی کرده‌اند که به آن‌ها قابلیت چنین کاری می‌دهد. در ابتدا، پاتوژن‌های همه‌گیر تقریبا همگی ویروس بودند.

هانتاویروس

هانتاویروس معمولا هنگامی شیوع پیدا می‌کند که موش با انسان در تماس باشد و می‌تواند ازطریق بزاق یا ادرار یا مدفوع منتقل شود

بخشی از آن به‌دلیل فراوانی و حضور در همه‌ی وضعیت‌ها و محیط‌ها است. ویروس‌ها پرجمعیت‌ترین موجودات زنده‌ی کره‌ی زمین هستند که می‌توانند در هر اکوسیستمی زندگی کنند و به هر نوع موجود زنده‌ای حمله کنند. تریلیون‌ها ویروس می‌توانند هرروز قاره‌ها را بپیمایند و از آبشارها عبور کنند. تخمین زده می‌شود که حدود ۸۰۰ میلیون ویروس در هر مترمربع این سیاره وجود دارد.

وقتی جمعیت‌ بزرگ ویروس‌ها و سرعت کم‌نظیر تکثیرشان را ترکیب کنید، به سرعت تکاملی می‌رسید که در پهنه‌ی طبیعت بی‌نظیر است. این نه‌تنها بدین‌معنا است که ویروس‌ها می‌توانند دستگاه ایمنی بدن ما را شکست دهند؛ بلکه توسعه‌ی واکسن‌های مؤثر و درمان‌های ضدویروس همواره بسیار دشوار است. درحالی‌که چندین آنتی‌بیوتیک در انواع مختلف وجود دارند که باکتری‌های گوناگونی را می‌کُشند، هنوز داروهای معادل دیگری برای ویروس‌ها وجود ندارند که واقعا مؤثر باشند.

همه‌گیری بزرگ بعدی ناشی از ویروسی جدید خواهد بود

گروهی از ویروس آران‌ای (RNA) که ژنوم‌های آن به‌جای دی‌ان‌ای (DNA) از آران‌ای ساخته شده، این ویژگی را به حدنهایی می‌رسانند. وقتی این اَبرپاتوژن‌ها دستورالعمل‌های ژنتیکی جدیدی تکثیر می‌کنند، عمل تصحیح بازهایی را انجام نمی‌دهند که به‌صورت اشتباه قرار گرفته‌اند. بنابراین، جهش‌ این نوع ویروس‌ها فراوان است و همواره سویه‌های جدیدی از آن‌ها تکثیر پیدا می‌کنند.

نیل غربی در

بیماری‌هایی مانند نیل‌غربی دراثر گزش پشه‌ها در ایالات متحده‌ی آمریکا گسترش پیدا کردند

بسیاری از پاتوژن‌های بدنام جهان در این دسته قرار می‌گیرند، ازجمله آنفلوآنزا، ایدز، سارس، مرس، زیکا، ابولا، فلج اطفال و رینوویروس (علت سرماخوردگی معمولی). بااین‌حال، تهدیدهای کمترشناخته‌شده‌ای ازقبیل اینترویروس ۶۸ (Enterovirus 68) را نیز شامل می‌شود که از خویشاوندان فلج اطفال است و نوزدان و کودکان و نوجوانان را مبتلا می‌کند. این ویروس در زمستان۱۹۶۲ و زمانی‌ کشف شد که چهار کودک براثر ذات‌الریه در کالیفرنیا جانشان را از دست دادند. هیچ‌کس حدس نمی‌زد این ویروس به‌‌ناگهان شروع به کشتن میلیون‌ها نفر کند؛ اما همه شاخصه‌های لازم برای چنین ظرفیت مرگ‌باری را داشت؛ ازجمله انتقال از راه دستگاه تنفسی.

آدالیا می‌گوید:

مداخله برای این ویروس‌ها بسیار سخت‌تر است؛ زیرا تنفس عاملی حیاتی است و برای جلوگیری از سرایت این بیماری سخت است که بیماران را از نفس‌کشیدن درکنار یکدیگر بازداریم و کاملا با راه‌های انتقالی تفاوت دارد که مانند راه‌های انتقال خون یا مایعات بدن داریم.

اینترویروس ۶۸ بعد از مخفی‌بودن، در چندین دهه‌ی گذشته عمدتا شناسایی نشده، اما حالا دوباره به‌طور فزاینده‌ای موارد ابتلا به آن افزایش یافته است. اینترویروس به شیوع مرموز اختلالی شبیه به فلج اطفال مرتبط دانسته می‌شود که در سال ۲۰۱۴، به مرگ چهار نفر ازجمله دختربچه‌ای ۱۰ ساله در مرکز غرب ایالات متحده‌ی آمریکا منجر شد. پس‌ازآن، اوایل نوامبر۲۰۱۸ بسیاری از کودکان این منطقه به‌نوعی بیماری مبتلا شدند که قربانی را از یک یا چند عضو فلج می‌کرد. تاکنون، حداقل ۱۹ مورد نتیجه‌ی آزمایش مثبت برای نمونه‌های نادر اینترویروس مانند سویه ۶۸ گزارش شده است.

از دیدگاه آدالیا، اینترویروس‌ها از آن نوع پاتوژن‌هایی هستند که باید مراقبشان باشیم. او می‌گوید:

این گروه ازلحاظ پاتوژنی احتمالا به‌شدت دستِ‌کم گرفته شده‌اند. به‌جزء فلج اطفال، هیچ واکسنی برای اینترویروس‌ها وجود ندارد و احتمالا اینترویروس‌هایی وجود دارند که هنوز کشف نکرده‌ایم.

بااین‌حال، شاید مرموزترین ویروس‌ها آن دسته ویروس‌هایی باشند که حیوانات دیگر را آلوده می‌کنند. بیماری‌های مشترک انسان و دام که شامل برخی نام‌های بزرگ از آچ‌آی‌وی (HIV) تا نیپاه (Nipah) می‌شوند، تقریبا باعث تمامی همه‌گیری‌های تاریخ بشر شدند. برای مثال، شیوع بیماری آنفلوانزای قرن گذشته، یعنی آنفولانزای سال ۱۹۱۸ که بین ۵۰ میلیون تا ۱۰۰ میلیون نفر را در سراسر جهان کشت و ابتدا از پرندگان شروع شد.

گورکن‌ها در قبرستان فریتاون در سیرالئون

گورکن‌ها در قبرستان فریتاون در سیرالئون طی شیوع ابولا در سال ۲۰۱۴

حالا نوبت به شکارچیان ویروس می‌رسد؛ یعنی دانشمندانی مانند اولیوال که در سراسر جهان سفر می‌کنند و به‌دنبال منبع همه‌گیری هستند. او می‌گوید طی مرحله‌ی اول برنامه‌ی نظارت بر بیماری ایالات متحده‌ی آمریکا از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴، حدود ۱,۰۰۰ ویروس جدید کشف کرده‌ است.

اولیوال توضیح می‌دهد:

تخمین می‌زنیم این تعداد می‌تواند به میلیون‌ها برسد. احتمالا میلیون‌ها ویروس وجود دارند که دیگر پستانداران را آلوده می‌کنند و به‌طور بالقوه می‌توانند به انسان‌ها نیز سرایت کنند.

با چنین تعداد زیادی از ویروس‌های گمشده‌ای که در طبیعت زندگی می‌کنند، متمایزکردن ویروسی که در حیوانات باقی می‌ماند و ویروسی که ممکن است به قاتلی جهانی تبدیل شود، اهمیت بسیار زیادی دارد. بااین‌حال، سرنخ‌هایی داریم. به‌عنوان مثال، دانشمندان می‌توانند به‌دنبال ژن‌هایی باشند که ممکن است به ویروس امکان چفت‌شدن با سلول انسان یا شناسایی حیواناتی را بدهد که شاید حامل این ویروس باشند؛ چراکه احتمال بیشتری وجود دارد که انسان با امثال مرغ‌و‌خروس تماس داشته باشد تا عقاب.

اولیوال می‌گوید:

 فکر می‌کنم این یکی از مسائل علمی هیجان‌انگیز این حوزه است: اینکه بخواهیم از ژنوم ویروس بفهمیم کدام‌یک ظرفیت آلوده‌کردن انسان یا سایر حیوانات را دارد یا کدام‌یک پاتوژنی بالقوه است. بااین‌حال، واضح است که هنوز چنین کاری برایمان امکان‌پذیر نیست.

اولیوال و همکارانش در مؤسسه‌ی اکوهلث آلیانس در سال ۲۰۱۷ تصمیم گرفتند خطرناک‌ترین پاتوژن کشف‌نشده را شناسایی کنند. این تیم هزاران ویروس شناخته‌شده را بررسی کردند که پستانداران را آلوده می‌کنند؛ ازجمله ۱۸۸ ویروس که قبلا انسان را آلوده کرده‌اند.

آبله گاوی

در قرن نوزدهم، بیماران با آبله‌ی گاوی، بیماری بسیار خفیف‌تر درمقایسه‌با آبله، برای آبله ایمنی پیدا می‌کردند

یکی از نتایج یافته‌های نه‌چندان شگفت‌آور آن‌ها این بود که شاید همه‌گیری بعدی از خفاش‌ها شروع شود. هیچ‌کس نمی‌داند چرا، اما خفاش‌ها ویروس‌های خطرناک زیادی با خود آورده‌اند. خفاش‌ها منبع بسیاری از همه‌گیری‌های انسان ازجمله سارس بوده‌اند. سارس و ابولا از خفاش‌هایی شروع شد که در غارهای چین زندگی می‌کردند. یکی دیگر از پیش‌بینی‌ها درباره‌ی طیف حیواناتی بود که آلوده می‌شوند. اینجا است که گروه مرموزی از ویروس‌ها به‌نام بانیاویروس‌ها (Bunyavirus) به بالای فهرست می‌روند.

بیماری‌های مشترک انسان‌ و دام باعث تمامی همه‌گیری‌های در تاریخ بشر شدند

این دسته از ویروس‌ها طیف گسترده‌ای از قربانیان احتمالی از حشرات تا گیاهان را شامل می‌شوند؛ یعنی این ویروس‌ها احتمالا می‌توانند برای آلوده‌کردن انسان سازگاری پیدا کنند. موضوع جالب‌ این است که خانواده‌ی ویروس‌هایی که مشکوک به بیماری «تعرق قرون وسطایی» شدند، یعنی هانتاویروس‌ها به گروه بانیاویروس‌ها متعلق هستند.

اولیوال می‌گوید:

ویروس‌هایی هستند که اکثر مردم هرگز چیزی درباره‌شان نشنیده‌اند؛ اما توان پاتوژنی بسیار زیادی دارند.

به‌گفته‌ی استفان مورس، همه‌گیری‌شناسی از دانشگاه کلمبیا در نیویورک، وقتی پاتوژن جدید کشف می‌شود، بزرگ‌ترین مسئله متقاعدکردن مقام‌ها برای جدی‌گرفتن آن است. این مسئله حتی درباره‌ی ویروس‌های بدنامی مانند ابولا هم مشکل‌ساز بود.

مورس می‌گوید:

از این متنفرم که بگویم می‌توانستیم از شیوع آن جلوگیری کنیم؛ اما اولین گزارش سازمان بهداشت جهانی درباره‌ی شیوع بیماری ابولا در غرب آفریقا در سال ۲۰۱۴ از ابتلای ۴۴ نفر به این ویروس خبر می‌داد. این به‌معنای شیوع سریع و علامت پرچم قرمز بود. فکر می‌کنم امروز از هر زمان دیگری توانایی بیشتری برای پاسخ به همه‌گیری‌‌ها داریم؛ اما مشکل اصلی بسیج منابع و اراده‌ی سیاسی برای جدی‌گرفتن آن است.

شایان ذکر است هیچ فهرستی از پاتوژن‌های مبهم بدون اشاره به آبله کامل نمی‌شود. اگرچه این ویروس از سال ۱۹۷۷ در طبیعت منقرض شده است، ترس عظیم ناشی از این بیماری عمدتا فراموش شده است. برای یادآوری باید بگوییم ویروس آبله در طول ۳,۰۰۰ سال استیلای خود، صدها میلیون نفر، ازجمله چندین پادشاه و ملکه‌ی اروپایی و تقریبا کل جمعیت بومیان آمریکای‌شمالی را کشته است. رامسس پنجم، فرعون مصر، نشانه‌هایی از ابله داشت. همچنین، ژوزف استالین از بازماندگان آبله بود و همواره دستور می‌داد تمامی عکس‌هایش را روتوش کنند.

شیوع اخیر ابولا در غرب آفریقا مشکلات زیادی به‌وجود آورد؛ چراکه شیوه‌های سنتی شستن مُرده‌ها موجب گسترش این بیماری می‌شد

آبله اکثر شاخصه‌های لازم برای همه‌گیری بزرگ را دارد. این بیماری از ویروسی ناشی می‌شود که به خانواده‌ای تعلق دارد که می‌تواند به سرعت رشد و به‌راحتی بین گونه‌های مختلف حیوانات سرایت کند. مهم‌تر از همه، پاتوژن آبله می‌تواند ازطریق ذرات معلق در هوا منتقل شود. اگرچه از زمان ریشه‌کن‌شدن این ویروس عفونت طبیعی گزارش نشده، این ویروس آخرین قربانی خود را یک سال پس از انقراضش گرفت.

سال ۱۹۷۸ بود که یکی از عکاسان پزشکی در آزمایشگاهی در بیرمنگام به‌اشتباه به این ویروس آلوده شد و جان خود را از دست داد. چنین اتفاقی ممکن است دوباره بیفتد. امروز، ویروس آبله فقط در دو آزمایشگاه نگه‌داری می‌شود: یکی در آتلانتا در ایالت جورجیا و دیگری در شهر کولتسوو روسیه.

در دهه‌ی ۱۹۷۰، اکثر مردم در دوران کودکی واکسینه شدند؛ اما امروزه برنامه‌های واکسیناسیون این ویروس قطع شده‌اند و تنها افراد مصون دربرابر این بیماری میان‌سالان و کهن‌سالان هستند. ایالات متحده‌ی آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر واکسن این بیماری را دارند؛ بااین‌حال شیوع این بیماری مسری ممکن است به‌راحتی در سراسر جهان شیوع پیدا کند و میلیون‌ها نفر را به کام مرگ بکشاند.

افزون‌براین، خطر بیوتروریسم (Bioterrorism) نیز وجود دارد. بیوتروریسم ویروس‌های دست‌کاری‌شده‌ای هستند که می‌توانند از آزمایشگاه‌های دولتی فرار کنند و درامی ترسناک را رقم بزنند. اگر چنین ویروسی وارد دنیای واقعی شود، خاصیت درنوردیدن دنیا را دارد.

دراین‌باره بیل گیتس در سال ۲۰۱۷ گفته بود:

تصور می‌کنیم سلاح‌های هسته‌ای احتمالا پس از کشتن ۱۰۰ میلیون نفر متوقف شوند؛ اما برای آبله توقفی وجود ندارد؛ چراکه جمعیت بی‌دفاع است و آماده‌سازی واقعی در کار نیست. اگر چنین ویروسی از آزمایشگاه‌ها خارج شود و شیوع پیدا کند، شمار قربانیان بسیار زیاد خواهد بود.

ممکن است قرن‌ها از بیماری تعرق انگلیسی سال ۱۴۵۸م گذشته باشد؛ اما هنوز می‌توانیم از گذشته درس بگیریم. آنفولانزا یکی از نامزدهای مهم همه‌گیری بعدی است؛ ولی تنها نامزد نیست. چنانچه حق با دانشمندان باشد، جدی‌نگرفتن ویروس‌های خطرناک ممکن است به اشتباهی فاجعه‌بار تبدیل شود.

  • سمیرا ضیاالملکی
  • ۰
  • ۰

داستان‌سرایی فرایند یا روش یا تکنیک نیست. حتی در دنیای کسب‌وکار نیز، داستان‌سرایی هنر است و به خلاقیت، چشم‌انداز، مهارت و تمرین نیاز دارد. نمی‌توانید داستان‌سرایی را پس از شرکت در رویداد یا دوره‌ی آموزشی یاد بگیرید؛ زیرا تبحر در این هنر، مستلزم جریان تکاملی آزمون‌وخطا است. به‌همین‌دلیل، داستان‌سرایی به یکی از اجزای مهم‌ کمپین‌های موفق بازاریابی تبدیل‌ شده و برندهای محبوب را از کسب‌وکارهای ساده متمایز می‌کند.

داستان‌سرایی چیست؟

داستان‌سرایی فرایند بهره‌گیری از «واقعیت» و «روایت» برای توضیح برخی مسائل به مخاطبان است. برخی از داستان‌ها، مبتنی به امور واقعی هستند و برخی از آن‌ها نیز به‌منظور توضیح بهتر پیام اصلی برند، شاخ‌وبرگ داده می‌شوند. شاید این توضیح ساده به‌نظر برسد؛ ولی در واقعیت، داستان‌سرایی با الزامات زیادی همراه می‌شود. اگر در حوزه‌ی بازاریابی فعالیت می‌کنید، تصویر زیر از ReferralCandy طرح و رئوس کلی داستان را به شما نشان می‌دهد.

Storytelling

داستان‌ها زبانی جهانی هستند که همه‌ی مردم صرف‌نظر از مکانی که در آن زندگی می‌کنند، می‌توانند آن‌ها را درک کنند. داستان‌ها قوه‌ی تخیل و اشتیاق افراد را تحریک می‌کنند و احساس جامعه‌ای واحد را بین گویندگان و شنوندگان به‌وجود می‌آورند. بسیاری از مردم می‌توانند داستان بگویند؛ اما فقط برخی از آن‌ها می‌توانند با بهره‌گیری از مهارت‌های داستان‌سرایی به نماینده‌ی برند یا کسب‌وکار یا سازمان تبدیل شوند. این‌ها افرادی هستند که معمولا آن‌ها را در مشاغل بازاریابی و نویسندگان محتوا و متخصصان روابط‌عمومی می‌شناسیم. بااین‌حال پیش از اینکه به عناصر داستانی تأثیرگذار بپردازیم و چگونگی خلق آن را توضیح دهیم، موضوع دیگری را مطرح می‌کنیم: چرا به‌عنوان یک جامعه و فرهنگ و اقتصاد، به داستان‌سرایی روی می‌آوریم؟ چرا داستان را به‌عنوان راهی برای به اشتراک‌گذاری و توضیح و فروش اطلاعات انتخاب می‌کنیم؟

داستان‌ها، پیام‌های پیچیده را ساده‌ و چکیده‌ی مفاهیم را بیان می‌کنند

همه‌ی مردم گاهی برای درک ایده‌های جدید یا مسائل دشوار به‌مشکل برمی‌خورند. در چنین وضعیتی، داستان‌سرایی مزایای خود را نشان می‌دهد. داستان‌ها مفاهیم انتزاعی را یکپارچه و منسجم می‌کنند و پیام‌های پیچیده را به زبانی ساده توضیح می‌دهند. وقتی می‌خواهیم مفهوم مهم و غیرملموسی را برای کاربران یا مخاطبان شرح دهیم، آن را به ایده‌های واقعی و درک‌کردنی تبدیل یا مرتبط می‌کنیم.

به‌عنوان‌ مثال، اپل را در نظر بگیرید. توضیح مفاهیم تخصصی کامپیوتر و گوشی هوشمند برای مصرف‌کنندگان عادی کار ساده‌ای نیست؛ ولی اپل به‌جای تأکید بر اصطلاحات فنی که برای اغلب مشتریان درک‌پذیر نیست، از داستان‌هایی استفاده می‌کند که در زندگی واقعی رخ می‌دهند. بدین‌ترتیب، آن‌ها موفق شده‌اند مزایای محصولات خود را برای مصرف‌کنندگان دقیقا شرح دهند. 

داستان‌ها احساس اجتماعی مردم را تقویت می‌کنند

یکی از قوت‌های داستان‌سرایی این است که روی احساس مخاطب دست می‌گذارد. همه‌ی مردم با نقاط عطف داستان و موفقیت‌ها و شکست‌ها ارتباط برقرار می‌کنند. به‌اشتراک‌گذاری داستان برند باعث می‌شود حتی افراد بسیار متفاوت نیز درکنارهم، احساس اجتماعی واحد را تجربه کنند. دنیای امروزی مردم را به‌واسطه‌ی عواملی مختلفی از هم متمایز می‌کند؛ اما داستان‌ها مردم را صرف‌نظر از زبان، مذهب، ترجیحات سیاسی یا قومیت به‌هم پیوند می‌دهند و حس جامعه‌ی منسجم را ایجاد می‌کنند.

داستان‌ها الهام‌بخش هستند و انگیزه‌ی مردم را افزایش می‌دهند

یکی از ویژگی‌های داستان برند این است که روزهای خوب‌ و‌ بد و ضعف‌ها و قوت‌ها و شکست‌ها و پیروزی‌ها را بیان می‌کند و دقیقا به‌همین‌دلیل الهام‌بخش است و مشتریان را به‌عمل وامی‌دارد. داستان برند یکی از عوامل مهم‌ ایجاد وفاداری برند محسوب می‌شود. وقتی روایتی را درباره‌ی برند یا محصول خلق می‌کنید، نه‌تنها برند یا محصول خود را «انسانی» می‌کنید؛ بلکه درواقع کسب‌وکار خود را نیز بازاریابی می‌کنید.

Storytelling

داستان‌سرایی کسب‌وکار را به شنوندگان متصل می‌کند

زمانی‌که درباره‌ی کسب‌وکار خود صحبت می‌کنید، برای مخاطبان توضیح می‌دهید عاشق محصولاتتان هستید و برای تولید آن‌ها زحمت‌ کشیده‌اید و به دستاوردتان افتخار می‌کنید؛ ولی این موضوعات چیزی نیست که شنونده به‌دنبال شنیدنش باشد. اگر داستان مؤثری را برپایه‌ی سؤال‌های احتمالی مشتریان و کارایی محصول توسعه دهید، اطلاعاتی به مخاطبان ارائه می‌دهید که آن‌ها را به عمل ترغیب می‌کند.

داستان‌سرایی مزیتی رقابتی به‌شمار می‌رود

شما با ارائه‌ی فهرست دستاوردهای شرکت چشم‌انداز درخورتوجهی به مشتریان ارائه نمی‌دهید؛ به‌ویژه زمانی‌که استارتاپ را اداره می‌کنید، با معرفی دستاوردها به مزیت رقابتی دست پیدا نمی‌کنید. برای افزایش میزان تأثیرگذاری علاوه‌بر معرفی دستاوردها، به انگیزش احساسی احتیاج خواهید داشت. مردم بعد از روبه‌روشدن با شرایط مشابه دو شرکت براساس احساساتشان تصمیم می‌گیرند. بنابراین، علاوه‌بر معرفی مزیت‌های رقابتی خود، باید به احساسات مشتری نیز اهمیت دهید تا در رقابت پیروز شوید.

داستان‌سرایی اعتبار شخصی را افزایش می‌دهد

مردم صرفا نمی‌خواهند محصول یا خدمت برند را بخرند؛ بلکه می‌خواهند با شخصیت افرادی آشنا شوند که آن کسب‌و‌کار را اداره می‌کنند. وقتی کسب‌وکاری را رهبری می‌کنید، با فرصت‌های زیادی مواجه می‌شوید که می‌توانید به مشتریان نشان دهید شما هم درست مانند آن‌ها هستید. داستان‌سرایی در‌این‌زمینه نیز کاربردی است و رهبر کسب‌و‌کار می‌تواند به مشتریان نشان دهد که تجربیاتش چقدر به تجربیات آن‌ها نزدیک است.

Storytelling

ویژگی‌های داستان مؤثر

بسته به دیدگاه و عقیده‌ی شخصی افراد، خوب و بد بودن روایت امری نسبی تلقی می‌شود؛ اما برخی از عناصر تجربه‌ی داستان‌سرایی را در هر موقعیتی بهبود می‌دهند.

  • سرگرم‌کننده‌بودن: داستان مؤثر مخاطب را درگیر و کنجکاو می‌کند. خوانندگان یا شنوندگان مشتاق هستند مراحل بعدی ماجرا را بفهمند.
  • آموزش: داستان مؤثر تمایل مردم به یادگیری را افزایش می‌دهد و بانک دانش آن‌ها را غنی‌تر می‌کند.
  • جهانی‌بودن: داستان مؤثر باید به همه‌ی مردم مربوط شود؛ یعنی روی احساسات و تجربه‌هایی دست بگذارد که اغلب مردم با آن‌ها سروکار دارند.
  • ساختار: داستان شما باید ساختار منسجمی داشته باشد و به توضیح پیام اصلی کسب‌وکار کمک کند.
  • به‌یادماندنی: داستان‌ مؤثر چه ازطریق الهام‌بخشی و چه حس شوخ‌طبعی و طنز یا هر تاکتیک دیگری در ذهن مخاطبان ماندگار می‌شوند.

مهم‌ترین مؤلفه‌های داستان

صرف‌نظر از داستانی که می‌خواهید برای مخاطبان تعریف کنید، هر روایت تأثیرگذار باید از سه مؤلفه برخوردار باشد:

  • شخصیت‌ها (کاراکترها): هر داستان حداقل یک شخصیت اصلی دارد که کلید ارتباط مخاطب با داستان شما خواهد بود. اگر مخاطبان بتوانند خودشان را در نقش شخصیت اصلی داستان ببینند، با احتمال بیشتری دست به عمل می‌زنند و از محصولات یا خدماتتان استقبال می‌کنند.
  • تضادها و برخوردها: مجموعه‌ای از تضادها و ناسازگاری‌ها شخصیت داستان را به‌مبارزه می‌طلبند. تعارض‌ها و برخوردهایی که در داستان رخ می‌دهند، احساسات مخاطبان را تحریک می‌کنند؛ زیرا مردم تجربه‌های مشابه و شخصی خودشان را به‌یاد می‌آورند و با شخصیت اصلی احساس نزدیکی می‌کنند. قدرت داستان به عناصری بستگی دارد که شما انتقال و آموزش می‌دهید. اگر داستان شما برخورد و کشمکشی نداشته باشد، به داستان واقعی شبیه نیست.
  • راه‌حل: هر داستان مؤثر لزوما «پایان مفید» دارد. راه‌حلی که ارائه می‌دهید، باید به داستان خاتمه دهد و مفاهیم پیرامون شخصیت‌ها و درگیری‌ها را روشن کند و مخاطبان را در وضعیت Call-to-Action یا فراخوان برای اقدام قرار دهد.

Storytelling process

فرایند داستان‌سرایی

همان‌طورکه در ابتدای این مطلب تأکید کردیم، داستان‌سرایی هنر است و به خلاقیت و بینش و مهارت نیاز دارد؛ اما چرا فرایند داستان‌سرایی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است؟ شما به‌عنوان برند یا سازمان باید واقعیت‌ها و پیام‌های زیادی را در قالب داستانی مختصر بیان کنید. بنابراین، باید بدانید چگونه گام اولیه را بردارید و پس‌ازآن نیز، چه مراحلی طی کنید.

۱. مخاطبان را بشناسید: چه کسی می‌خواهد داستان شما را بشنود؟ چه کسی از داستان شما سود می‌برد و به آن پاسخ می‌دهد؟ شما باید خوانندگان داستان و افرادی را بشناسید که درمقابل آن واکنش نشان می‌دهند و دست به اقدام می‌زنند. بنابراین قبل از شروع داستان، تحقیقات بازار را انجام دهید و پرسونای خریداران را تعریف کنید. این جریان به شما نشان می‌دهد  خوانندگان یا بینندگان یا شنوندگان داستان شما چه کسانی هستند. پرسونای خریداران بالقوه جهت‌گیری استراتژی‌های بازاریابی و خط اصلی داستان شما را تعیین می‌کند.

۲. پیام اصلی برند را مشخص کنید: صرف‌نظر از اینکه داستان شما در یک صفحه نوشته می‌شود یا ۲۰ صفحه و مطالعه‌ی آن ۱۰ دقیقه طول می‌کشد یا ۶۰ دقیقه، درهرحال باید از یک پیام اصلی برخوردار باشد. به این مسئله فکر کنید که داستان شما برای فروش محصول نوشته می‌شود یا جذب سرمایه‌گذار؟ مهم‌ترین نکته‌ی مطرح‌شده در داستان چیست؟ به‌منظور مشخص‌کردن پیام اصلی سعی کنید داستان را در ۶ تا ۱۰ کلمه خلاصه کنید. اگر نمی‌توانید این کار را انجام دهید، فاقد پیام محوری هستید.

۳. تصمیم بگیرید چه داستانی می‌خواهید تعریف کنید: مسلما همه‌ی داستان‌ها به‌شیوه‌ی یکسانی خلق نمی‌شوند. وقتی می‌خواهید نوع داستان را مشخص کنید، به این موضوع فکر کنید که می‌خواهید مخاطبان چه احساس و واکنشی داشته باشند.

داستان شما باید توضیح دهد که درگذشته، عمل موفقیت‌آمیز چگونه صورت گرفته و مخاطبان چگونه می‌توانند تغییر مشابهی به‌وجود آورند. از بیان جزئیات زیاد و اغراق‌آمیز خودداری کنید تا مخاطبان روی اقدامات یا تغییراتی متمرکز شوند که داستان آن‌ها را تشویق می‌کند.

Storytelling Ideas

ایده‌هایی که در داستان کسب‌وکار مطرح می‌شوند

درباره‌ی خودتان با مردم صحبت کنید: داستانی بنویسید که شکست‌ها و پیروزی‌ها و مبارزه‌های حقیقی و انسانی را به‌تصویر بکشد. مصرف‌کنندگان امروزی از برندهایی استقبال می‌کنند که بازاریابی صادقانه و معتبری دارند. داستان‌سرایی نیز از این قاعده مستثنا نیست.

ارزش‌ها را منتقل کنید: داستانی بنویسید که احساسات و عواطف و شخصیت‌ها و موقعیت‌های آشنایی را یادآوری کند؛ به‌طوری‌که مخاطبان به‌راحتی آن ارزش‌ها را به زندگی خود وارد کنند. این گروه از داستان‌ها در مواضعی کاربرد بیشتری دارند که مردم با برخی از ارزش‌ها موافق نیستند یا آن‌ها را درک نمی‌کنند.

مشارکت و تشکیل انجمن را تشویق کنید: داستانی بگویید که خوانندگان را ترغیب کند با یکدیگر بحث و گفت‌وگو کنند. از موقعیت یا تجربیاتی استفاده کنید که حس هم‌ذات‌پنداری مخاطبان را برانگیزد. بی‌طرفی شخصیت‌ها و موقعیت‌ها را حفظ کنید تا دیدگاه گروه‌های بیشتری از خوانندگان را به‌خود جذب کنید.

چیزی را یاد بدهید یا دانشی را به‌اشتراک بگذارید: داستانی بنویسید که حاوی تجربه‌ی آزمون‌وخطا است. بدین‌ترتیب، خوانندگان با مسئله‌ی مدنظر شما آشنا می‌شوند و می‌فهمند راه‌حل چگونه کشف و اجرا می‌شود. همچنین، درباره‌ی راه‌حل‌های جایگزین دیگر بحث کنید.

مشخص کنید چه اقدامی از مخاطبان انتظار دارید: انتظارتان از خوانندگان داستان باید با هدفتان هم‌سو باشد. دقیقا می‌خواهید مخاطبان پس از شنیدن داستانتان چه‌ کاری انجام دهند؟ به‌عنوان‌ مثال، آن‌ها باید در خبرنامه ثبت‌نام کنند یا در دوره‌ی آموزشی شرکت کنند یا محصولی بخرند؟ این اقدام را با هدف اصلی مقایسه و از هم‌جهت‌بودن آن‌ها مطمئن شوید.

رسانه‌ای برای انتشار داستان در نظر بگیرید: داستان‌ها می‌توانند در شکل‌ها و قالب‌های مختلفی ظاهر شوند. بعضی از داستان‌ها خوانده و بعضی دیگر دیده و برخی هم شنیده می‌شوند. رسانه‌ای که برای انتشار داستان تعیین می‌کنید، به نوع داستان و همچنین منابعی نظیر پول و زمان شما بستگی دارد.

Storytelling

راه‌هایی برای جذب مخاطب ازطریق داستان‌سرایی

همان‌طورکه گفتیم، داستان‌سرایی یکی از ابزارهای برتر بازاریابی برای جذب مخاطب است. پس‌ازاینکه مخاطبان و هدف خود را مشخص کردید و پرسونای خریداران را تشکیل دادید، با کمک نکات زیر می‌توانید کیفیت داستان‌سرایی خود را بهبود دهید.

محتوای ویدئویی احساسی تولید کنید: محتوای ویدئویی بیشتر از سایر انواع محتوا احساسات مخاطب را برمی‌انگیزد. صرف‌نظر از هدف و سبک داستان، محتوای ویدئویی انسان‌ها را به درک یکسانی از یک ماجرا می‌رساند. به‌همین‌دلیل ازنظر بازاریابی، ویدئو ابزار قدرتمندی برای شرح اهداف برند محسوب می‌شود.

خاص باشید: برندها با تولید ویدئوهای خاص و جدید می‌توانند رابطه‌ی تنگاتنگی با کاربر برقرار کنند و آن‌ها را به‌سمت خود جذب کنند. برعکس، ویدئوهای کلیشه‌ای کمکی به بازاریابی محصولات و خدمات شما نمی‌کنند. در هر مرحله، خودتان را به‌جای مخاطب بگذارید. هرچه ایده‌های جدیدتر و جالب‌تری در داستان ویدئویی خود ارائه کنید، از تلاش‌هایتان نتیجه‌ی بهتری می‌گیرید.

ساده باشید: مهم‌ترین عناصری که داستان شما را جذاب‌تر می‌کنند، اعتبار و صحت ایده‌ی شما است. این عناصر ساده‌ترین و درعین‌حال پیچیده‌ترین عناصری هستند که داستان‌سرایی و کسب‌وکار را به‌هم متصل می‌کنند. درواقع با حفظ سادگی، برند خود را جذاب‌تر و دوست‌داشتنی‌تر جلوه می‌دهید. این موضوع را دستِ‌کم نگیرید؛ زیرا ازاین‌طریق می‌توانید مشتریان وفاداری جذب کنید که درمقابلِ رقیبان از شما حمایت می‌کنند.

داستان را در رسانه‌ی مناسب به‌اشتراک بگذارید: زمانی‌که براساس مجموعه‌ای از عوامل و منابع، رسانه‌ای برای اشتراک‌گذاری داستان انتخاب می‌کنید، باید علایق مخاطبان را نیز در نظر بگیرید. بررسی کنید آن‌ها بیشتر وقت خود را در کدام وب‌سایت‌ها یا شبکه‌های اجتماعی سپری می‌کنند. به‌عنوان‌ مثال، رادیو رسانه‌ی مناسبی برای تبلیغات برند است؛ اما اگر هدف شما این است که مخاطبان را به صفحه‌ی خرید هدایت کنید، باید از کانال بازاریابی دیگری استفاده کنید.

تجربه‌ی حضور فیزیکی را با داستان ترکیب کنید: یک از راه‌های مناسب برای انتشار داستان، حضور در رویدادها است. بسیاری از مردم دوست دارند پس از حضور در رویداد، محصولی بخرند. به‌همین‌دلیل، برندها در طول جریان رویداد از ترفندهای مختلف بازاریابی استفاده می‌کنند. نکته‌ی مهمی که باید به‌یاد داشته باشید، این است که استراتژی شما در جریان رویداد، باید با داستان کلی برندتان هماهنگ باشد. شما می‌توانید مخاطبان خود را در مکانی دورهم جمع کنید و اوقات خوشی برایشان رقم بزنید؛ اما فراموش نکنید هدف اصلی شما از همه‌ی این برنامه‌ها، افزایش وفاداری مشتریان به برند است.

Brand Story

داستان برند چیست و چرا به آن نیاز دارید؟

داستان برند نهایت و اوج همه‌ی ویژگی‌ها و مشخصات برند است. اغلب شرکت‌ها در صفحاتی مانند «درباره‌ی ما» و «بیانیه‌ی مأموریت»، مسیر حرکت برندشان را شرح می‌دهند. مهم‌ترین عناصر مشترک داستان‌های برند عبارت‌اند از: نام برند، لوگو، شعار شرکت، طراحی وب‌سایت، صدای برند، محتوای وبلاگ، محتوای رسانه‌های اجتماعی، کیفیت محصولات و خدمات، قیمت‌ها، خدمات مشتریان، ارتباطات و انجمن‌ها و حامیان مالی.

داستان برند همه‌ی جوانب کسب‌وکار شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؛ حتی اگر خودتان متوجه آن نباشید. استخدام کارمندان و فروش محصولات و حتی جذب سرمایه‌گذار، به این موضوع بستگی دارد که شرکت شما چقدر در توسعه‌ی داستان برند خود موفق عمل کرده است.

Brand Story

بازنویسی داستان برند

توماس بارون نویسنده‌ای است که به‌طور تخصصی به شرکت‌ها کمک می‌کند داستان برند خود را تألیف کنند. وی توصیه می‌کند در نوشتن داستان برند از راهکارهای زیر غافل نشوید:

کار را با اهداف واقعی شروع کنید: چرا مشتریان باید به شما اعتماد کنند؟ آیا کاری که انجام می‌دهید، یکی از مشکلات مخاطبان را برطرف یا زندگی آن‌ها را راحت‌تر می‌کند؟ به این پرسش‌ها پاسخ دهید تا اهداف کسب‌وکار خود را به‌یاد آورید. این اهداف را در تمامی مراحل نگارش داستان برند مدنظر داشته باشید.

داستان را مانند فیلم‌نامه بنویسید: داستان برند خود را به‌شیوه‌ای تعریف کنید که از جذابیت فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی برخوردار باشد. داستان شما باید پرکشش باشد و ذهن مخاطب را درگیر خود کند.

داستان را یک‌بار با صدای بلند بخوانید: بدین‌ترتیب اشتباهات و اشکالات احتمالی آن را متوجه می‌شوید و درصورت نیاز، برخی اصطلاح‌ها یا واژه‌ها را تغییر می‌دهید. مخاطبان باید به‌راحتی با متن نهایی شما ارتباط برقرار کنند.

خلاصه‌نویسی کنید: در آخرین مرحله، باید جملات داستان را خلاصه و کوتاه کنید تا خواننده از پیگیری آن‌ها خسته نشود. درضمن، جملات کوتاه مقصود شما را سریع‌تر به مخاطبان منتقل می‌کنند.

سخن پایانی

مقرون‌به‌صرفه‌ترین و دردسترس‌ترین راه داستان‌سرایی انتشار داستان‌های متنی یا نوشتاری است. دراین‌صورت، داستان را به‌انضمام چند تصویر مرتبط به‌صورت مقاله یا پست‌های وبلاگ ارائه می‌کنید. اگر بخواهید یک گام به جلو بردارید، می‌توانید به داستان‌سرایی گفتاری روی بیاورید و داستان برند را در سخنرانی یا گفت‌وگوهای زنده تعریف کنید. البته، ماهیت داستان‌سرایی گفتاری به مهارت و تمرین و تکرار بیشتری نیاز دارد تا احساسات مخاطبان را درگیر کند و پیام شرکت را به‌خوبی انتقال دهد. در دنیای امروزی، روش‌های جدید و مؤثر داستان‌سرایی پادکست‌ها و داستان‌های دیجیتالی را شامل می‌شوند. هر داستان دیجیتالی ازطریق رسانه‌های مختلف مانند ویدئو، انیمیشن، داستان‌های تعاملی و حتی بازی بیان می‌شود و شاید هزینه‌ی بیشتری به شما تحمیل کند؛ اما بازدهی فوق‌العاده‌ای در انتقال پیام‌های شما خواهد داشت.

  • سمیرا ضیاالملکی
  • ۰
  • ۰

براساس یک پژوهش علمی جدید، سنی که افراد در آن مشکلات جسمی یک فرد ۶۵‌ ساله را تجربه می‌کنند، در میان کشورهای مختلف متفاوت است و اختلاف دو کشوری که بالاترین و پایین‌ترین رتبه را در این گستره دارند، حدود ۳۰ سال است!

پژوهشگران دریافتند افراد ۷۶‌ ساله‌ی ژاپنی و ۴۶‌ ساله‌ی کشور پاپوآ گینه نو همان مشکلات جسمی را دارند که افراد به‌طور میانگین در ۶۵‌ سالگی دارند. دکتر آنجلا چانگ، مؤلف اصلی و عضو فوق دکترا از مرکز تحولات و پیش‌بینی‌های بهداشتی در دانشگاه واشنگتن می‌گوید:

بسته به نوع مشکلات سلامتی ناشی از پیری و بدون درنظر‌گرفتن سن شناسنامه‌ای، این میزان اختلاف در یافته‌ها نشان می‌دهد که افزایش امید به ‌زندگی در سنین بالاتر می‌تواند یک فرصت یا یک تهدید برای رفاه کلی جمعیت‌ها باشد. مشکلات جسمی ناشی از بالارفتن سن، ممکن است منجر به بازنشستگی زودتر از موعد، نیروی کار کم‌تر و هزینه‌های درمانی بالاتر شود. مسئولان دولتی و افراد دیگری که تحت‌تاثیر نظام سلامتی قرار می‌گیرند، باید متوجه باشند که افراد چه زمانی شروع به رنج‌بردن از اثرات منفی پیری می‌کنند.

این اثرات منفی شامل عملکرد ضعیف و ازبین‌رفتن توانایی‌های جسمی، ذهنی و شناختی  از میان ۹۲ مشکل بررسی‌شده هستند. پنج مورد از این مشکلات قابل رؤیت، ۸۱ مورد غیرقابل‌رؤیت و ۶ مورد نوعی جراحت هستند.

۷۶‌ ساله‌های ژاپنی و ۴۶‌ ساله‌های اهل پاپوآگینه‌نو همان مشکلات جسمی را دارند که افراد به‌طور میانگین در ۶۵‌سالگی دارند

چانگ این پژوهش را اولین پژوهش از نوع خود می‌داند. درحالی‌که معیارهای سنتی پیری، تنها به طول عمر بیشتر می‌پردازند، این پژوهش هم سن شناسنامه‌ای و هم سرعت تاثیرگذاری بالارفتن سن را بر زوال سلامتی بررسی می‌کند.

پژوهشگران «بار بیماری‌های مرتبط با سن» را با جمع‌آوری تمام سال‌های ازدست‌رفته به علت بیماری، ناتوانی و مرگ زودهنگام (DALY) مربوط‌به ۹۲ بیماری ذکرشده محاسبه کردند. این یافته‌ها سال‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۷ را در ۱۹۵ کشور جهان پوشش می‌دهند. برای مثال، در سال ۲۰۱۷، مردم کشور پاپوآ گینه نو بالاترین میزان بیماری‌های مرتبط با سن را با بیش از ۵۰۰ DALY در ازای هر هزار فرد بزرگسال داشتند؛‌ یعنی چهار برابر مردم سوئیس که برای هر هزار نفر، تنها ۱۰۰ DALY وجود داشت.

ایالات متحده دارای رتبه ۵۳ام با ۱۶۱/۵ DALY در ازای هر هزار نفر بود. الجزایر یک رتبه بالاتر از آمریکا در رتبه ۵۲ام با ۱۶۱ DALY و ایران در رتبه ۵۴ام جهان با ۱۶۴/۸ DALY در ازای هر هزار نفر قرار داشت.

چانگ و پژوهشگران دیگر، همچنین از افراد ۶۵‌ ساله‌ در متوسط جهانی به‌عنوان گروه مرجع استفاده کردند تا سنی را محاسبه کنند که در آن، مردم هر کشور میزان مشابهی از بار بیماری را تجربه می‌کنند. آن‌ها اختلافات چشمگیری را در کیفیت بالارفتن سن افراد مشاهده کردند. در رتبه اول، ژاپنی‌های ۷۶‌ ساله همان بار مشکلات سنی را تجربه‌ می‌کنند که ۴۶‌ ساله‌های  گینه‌نو که رتبه آخر را در ۱۹۵ کشور جهان به دست آوردند. ایالات متحده، رتبه ۵۴ام را با ۶۸/۵ سال داشت، درست بین ایران (۶۹ سالگی) و آنتیگوا و باربودا (۶۸/۴ سالگی).

عنوان پژوهش این بود: «بررسی بالارفتن سن جمعیت‌ها: تجزیه و تحلیل بار جهانی بیماری‌ها در سال ۲۰۱۷» و سایر یافته‌های آن از این قرار بودند:

  •  بار بیماری‌های مرتبط با سن در طول زمان از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۷، در سرتاسر جهان کاهش یافته و نشان‌دهنده کاهش شدت بیماری‌ها و مرگ‌ومیر ناشی از سن است.
  •  در سال ۲۰۱۷، مردم ۱۰۸ کشور دنیا، مشکلات مربوط‌به بالارفتن سن را زودتر تجربه کردند اما در ۸۷ کشور دیگر، شروع مشکلات مربوط‌به پیری دیرتر بود.
  •  در سرتاسر جهان، بیماری‌های مربوط‌به پیری با بیشترین میزان مرگ‌ومیر و DALY این‌ها بودند: بیماری قلبی ایسکمیک، خونریزی مغزی و انسداد مزمن ریوی.

کشورهایی که بالاترین سن معادل با افراد ۶۵‌ ساله را در سال ۲۰۱۷ داشتند این‌ها بودند:

۱. ژاپن: ۷۶/۱ سال

۲. سوئیس: ۷۶/۱

۳. فرانسه: ۷۶

۴. سنگاپور: ۷۶

۵. کویت: ۷۵/۳

۶. کره جنوبی: ۷۵/۱

۷. اسپانیا: ۷۵/۱

۸. ایتالیا: ۷۴/۸

۹. پورتوریکو: ۷۴/۶

۱۰. پرو: ۷۴/۳

و کشورهایی که پایین‌ترین سن معادل با افراد ۶۵‌ ساله را داشتند:

۱. پاپوآ گینه نو: ۴۵/۶ سال

۲. جزایر مارشال: ۵۱

۳. افغانستان: ۵۱/۶

۴. وانواتو: ۵۲/۲

۵. جزایر سلیمان: ۵۳/۴

۶. جمهوری آفریقای مرکزی: ۵۳/۶

۷. لسوتو: ۵۳/۶

۸. کیریباتی: ۵۴/۲

۹. گینه بیسائو: ۵۴/۵

۱۰. ایالات فدرال میکرونزی: ۵۵

کشورهایی که کمترین میزان بار مشکلات سنی را در سال ۲۰۱۷ داشتند:

۱. سوئیس: ۱۰۴/۹ DALY در هر هزار بزرگسال با ۲۵ سال سن و بالاتر

۲. سنگاپور: ۱۰۸/۳

۳. کره جنوبی: ۱۱۰/۱

۴. ژاپن: ۱۱۰/۶

۵. ایتالیا: ۱۱۵/۲

۶. کویت: ۱۱۸/۲

۷. اسپانیا: ۱۱۹/۲

۸. فرانسه: ۱۱۹/۳

۹. اسرائیل: ۱۲۰/۲

۱۰. سوئد: ۱۲۲/۱

کشورهایی که بیشترین میزان بار مشکلات سنی را در سال ۲۰۱۷ داشتند:

۱. پاپوآ گینه نو: ۵۰۶/۶ DALY در هر هزار بزرگسال با ۲۵ سال سن و بالاتر

۲. جزایر مارشال: ۳۹۶/۶

۳. وانواتو: ۳۹۲/۱

۴. افغانستان: ۳۸۰/۲

۵. جزایر سلیمان: ۳۶۸

۶. جمهوری آفریقای مرکزی: ۳۶۴/۶

۷. لسوتو: ۳۶۰/۵

۸. کیریباتی: ۳۴۷/۵

۹. گینه بیسائو: ۳۴۳/۴

۱۰. اریتره: ۳۲۵/۷

  • سمیرا ضیاالملکی
  • ۰
  • ۰

مطالعه‌ای جدید با هدایت دانشمندانی در تگزاس، نشان می‌دهد عمل ارادی فراموش‌کردن با افزایش درگیری قشر مغز با اطلاعات ناخواسته همراه است. به‌عبارتِ‌دیگر، برای فراموش‌کردن خاطرات واقعا نیاز داریم که روی آن‌ها تمرکز کنیم. تریسی وانگ، از دانشگاه تگزاس توضیح می‌دهد:

برای مکانیسم فراموشی، حد متوسطی از فعالیت مغز حیاتی است. اگر فعالیت مغز خیلی قوی باشد، موجب تقویت خاطره می‌شود و اگر خیلی ضعیف باشد، نمی‌توانید آن را تغییر دهید.

تلاش برای فراموش‌کردن فعالانه‌ی خاطرات ناخواسته، فقط به پیشگیری از تجمع اطلاعات بیهوده در مغز کمک نمی‌کند. افزون‌براین، به افراد اجازه می‌دهد از تجربیات دردناک و عواطفی عبور کنند که دوست ندارند به‌خاطر بیاورند. این همان بخش دلخواه دانشمندان علوم اعصاب است. جارود لوییس پیکاک، یکی از پژوهشگران مطالعه‌ی مذکور می‌گوید:

شاید بخواهیم خاطراتی را که موجب بروز واکنش‌های ناهنجار می‌شوند، مانند خاطرات حاصل از ضربه‌ای روحی را دور بریزیم تا بتوانیم در تجربیات جدید واکنش سازگارتری نشان بدهیم. پژوهش‌های پیشین نشان داده‌اند توانایی فراموش‌کردن ارادی مسائل را داریم؛ اما اینکه مغز ما چگونه این کار را انجام می‌دهد، هنوز سؤال است.

فراموشی در سطح عصبی

در پژوهش‌های قبلی درباره‌ی فراموشی ارادی، به فعالیت مغز در قشر پیش‌پیشانی و مرکز حافظه‌ی مغز یعنی هیپوکامپ توجه شده است. پژوهشگران در مطالعه‌ای جدید، به بخش دیگری از مغز توجه کردند که قشر گیجگاهی‌‌شکمی (Ventral Temporal Cortex) نامیده می‌شود و به پردازش و طبقه‌بندی محرک‌های دیداری کمک می‌کند.

در آزمایشی با حضور ۲۴ فرد جوان سالم، به شرکت‌کنندگان تصاویری از صحنه‌ها و چهره‌های افراد نشان داده شد و سپس، از آن‌ها خواسته شد هرکدام از آن تصاویر را به‌خاطر بیاورند یا فراموش کنند. در طول آزمایش، فعالیت مغز هرکدام از شرکت‌کنندگان را دستگاه‌های fMRI ثبت کرد. پژوهشگران هنگام بررسی میزان فعالیت ناحیه‌ی قشر گیجگاهی‌شکمی مغز شرکت‌کنندگان متوجه شدند عمل فراموش‌کردن ارادی درمقایسه‌با به‌خاطرآوردن، نیروی بیشتری از مغز می‌گیرد. پژوهشگران در مقاله‌ی خود نوشتند:

تصاویری که به‌دنبال دستورالعمل فراموشی از قشر گیجگاهی‌شکمی حاصل شد، درمقایسه‌با تصاویری که پس از دستورالعمل یادآوری ثبت شده بود، نشان‌دهنده‌ی پردازش بیشتر در این منطقه از مغز هنگام فراموشی بودند. این افزایش در پردازش، به‌‌ویژه درمواقعی که سطح فعالیت متوسطی وجود داشت، به فراموشی بیشتری منجر می‌شد.

البته فراموش‌کردن تصویری خاص، آزمایشی آزمایشگاهی است که با عبور از خاطرات دردناک حاصل از رویدادهای تجربه‌شده در جهان واقعی تفاوت دارد. بااین‌حال، پژوهشگران می‌گویند مکانیسم‌هایی که در آن‌ها دخالت دارند، احتمالا یکسان هستند و آگاهی از چگونگی فعال‌کردن آن‌ها، مزیت بزرگی برای افرادی است که نیاز دارند چیزی را فراموش کنند. مخصوصا اینکه این یافته‌ها بینش طبیعی ما برای سرکوب‌کردن مسائل ناخواسته را به‌مبارزه می‌طلبد و نشان می‌دهد برای فراموش‌کردن اطلاعات ناخواسته باید به آن‌ها بیشتر توجه کنیم. وانگ می‌گوید:

مهم‌تر اینکه این قصد فراموش‌کردن است که موجب فعال‌سازی حافظه می‌شود. هنگامی‌که این فعالیت به حدمتوسط برسد، خاطره متوقف می‌شود و به فراموشی آن تجربه منجر خواهد شد.

  • سمیرا ضیاالملکی